یزدان بخش، فوتبال با خداداد عزیزی، صمیمی و دوست داشتنی-6دی 1388

یزدان بخش، فوتبال با خداداد عزیزی، صمیمی و دوست داشتنی-6 دی 1388 

مزرع سبز فلک دیدم و ماه مه نو

یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

شبکه نسیم امشب برنامه هزارداستان را پخش می کرد که مصاحبه و سرگذشت گونه ای بود از غزال تیزپای فوتبال ایران و حماسه ساز ملبورن؛ خدادادعزیزی، یاد دوران جوانی افتادم و چند فرصتی که در جوی دوستانه در فوتبالی سالنی در مقابل ایشان و برادرش رضاداد عزیزی، اصغرجانداری بازیکن سابق ابومسلم و ... در کنار اقوام و دوستان اسماعیل وارسته، محمد عبدالله زاده، محمد میرجلیلی و... بودیم، برای زنده شدن خاطره ها این مطلب و تصاویر و فیلم ها را بار گزاری کردم.

برخی از ویژگی های خوب خداداد، مغرور نبودن، صریح بودن، زیر بار زور نرفتن، خوش برخورد بودن، مهربانی و صداقت و.... البته اهل مصلحت اندیشی و نون به نرخ روز خوردن هم نیست وزندگی را سخت نمی گیرد و...                              یزدان بخش-پنج شنبه 30 مرداد1399

khodadad

  خداداد عزیزی متولد ۱ تیر ۱۳۵۰ – فریمان - بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران، او ۴۷ بازی ملی برای تیم ملی فوتبال ایران انجام داده و ۱۱ گل نیز به ثمر رسانده‌ است. در سال ۱۹۹۶ به عنوان بازیکن برتر کنفدراسیون فوتبال آسیا و در همان سال به عنوان بهترین و ارزشمندترین بازیکن جام ملت‌های آسیا انتخاب شد نقش مهمی در صعود ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ داشت.

خداداد عزیزی میهمان برنامه هزاردستان در شبکه نسیم بود. در آخرین برنامه حاج رضایی، به عنوان مجری خداداد عزیزی را به عنوان میهمان روبه روی خودش دید و به پرسش از او درباره زندگی شخصی اش پرداخت. خداداد از خاطرات خود در مورد مادرش سخن گفت و ناگهان اشک از گونه هایش سرازیر شد. در ادامه گوشه ای از صحبت های وی را می خوانیم:

- من دلیلی برای پنهان کردن گذشته خود نمی‌بینم. پدر من یک کشاورز بود و ما وضع مالی خوبی نداشتیم، ما در منطقه رضاییه در نزدیکی حرم زندگی می‌کردیم. پدرم برای کشاورزی فصل بهار و تابستان به روستا می‌رفت. من دعا می‌کردم که هیچ‌گاه مدرسه تعطیل نباشد چون باید کار می‌کردم. بزرگ‌تر که شدم خودم با میل کار می‌کردم تا کمک حال پدرم باشم. با پای برهنه فوتبال بازی می‌کردم تا کفش‌هایم پاره نشود. اینها خاطرات دوران کودکی من هستند و من به گذشته خودم افتخار می‌کنم.

- با گذر از برخی پرسش‌های متداول وقتی حاج رضایی از پیشکسوت ارزنده فوتبال درباره بزرگترین حسرت زندگی اش پرسید، ناخودآگاه اشک از چشمان خداداد جاری شد و بعد از چند ثانیه لب به سخن گشود.همیشه حسرت می خورم از اینکه نتوانستم کاری برای مادرم انجام دهم.

- ناراحتی ام همیشه از این است که مادرم خوشی ها را ندید. مادر من سرطان سینه داشت و سال ۶۹ فوت کرد. حسرت زندگی ام این است که آن زمان به ما گفتند اگر او را به تهران ببرید و عملش کنید، شاید خوب شود و زنده بماند؛ اما چون پولی نداشتیم، نتوانستیم این کار را برای او انجام دهیم. آن زمان ما وضع مالی خوبی نداشتیم. من ۱۹ ساله بودم و تازه فوتبال را شروع کرده بودم. همیشه حسرت می خورم از اینکه نتوانستم کاری برای مادرم انجام دهم

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید